پاینده ایران

ایران سرافراز در جهان ---- جهان به ایران سرافراز

جمعه، فروردین ۰۳، ۱۳۸۶

ارمغاني از سرزمين ايران

منشور كورش هخامنشي ، منشور حقوق بشر


Image and video hosting by TinyPic
در سال 1258 خورشيدي (1875 م.) به دنبال كاوش‌هاي گروهي انگليسي در شهر باستاني بابل در مياندورود (بين النهرين)، استوانه‌اي از گل پخته به دست باستان شناسي كلداني به نام «هرمز رسام» پيدا شد كه امروزه در موزه بريتانيا نگهداري مي‌شود.
بررسي‌هاي نخستين نشان مي‌داد كه گرداگرد اين استوانه‌ي گلين را نوشته‌هايي به خط و زبان بابلي نو در بر گرفته است كه گمان مي‌رفت نوشته‌اي از فرمانروايان آشور و بابل باشد، اما بررسي‌هاي بيشتري كه پس از گرته برداري و آوانويسي و ترجمه‌ي آن انجام شد، نشان داد كه اين نوشته در سال 538 پيش از ميلاد به هنگام آزادسازي شهر بابل و به فرمان كورش بزرگ هخامنشي(530-550 پيش از ميلاد) نويسانده شده است. از زمان نگارش اين فرمان تا به امروز 2544 سال مي‌گذرد.
ترجمه و انتشار فرمان كورش بزرگ (كورش دوم) پرده از نادانسته‌هاي بسياري برداشت و به زودي به عنوان «نخستين منشور جهاني حقوق بشر» شهرتي عالمگير يافت و نمايندگان و حقوقدانان كشورهاي گوناگون جهان در سال 1348 خورشيدي با گردهمايي در كنار آرامگاه كورش در پاسارگاد، از او به نام نخستين بنيادگذار حقوق بشر جهان ياد كردند و او را ستودند، حقوقي كه انسان امروزه پس از دو هزار و پانصد سال در انديشه‌ي ايجاد و فراهم سازي آن افتاده است و آرزوي گسترش آن را در سر مي‌پروراند.
چه چيز باعث شده است تا فرمان كورش به اين پايه از شهرت برسد؟ پاسخ اين پرسش هنگامي دريافته مي‌شود كه فرمان كورش را با دستورها و نوشته‌هاي ديگر فرمانروايان همزمان خود و حتا حكمرانان امروزي به سنجش بگذاريم و بين آنها داوري كنيم.
آشور نصير پال، شاه آشور (884 پيش از ميلاد) در كتيبه‌ي خود نوشته است:

«... به فرمان آشور و ايشار، خدايان بزرگ و حاميان من... ششصد نفر از لشكر دشمن را بدون ملاحظه سر بريدم و سه هزار نفر از اسيران را زنده زنده در آتش سوزاندم... حاكم شهر را به دست خودم زنده پوست كندم و پوستش را به ديوار شهر آويختم... بسياري را در آتش كباب كردم و دست و گوش و بيني زيادي را بريدم، هزاران چشم از كاسه و هزاران زبان از دهان بيرون كشيدم و سرهاي بريده را از درختان شهر آويختم ...».

در كتيبه سناخريب، شاه آشور (689 پيش از ميلاد) چنين نوشته شده است:
«... وقتي كه شهر بابل را تصرف كردم، تمام مردم شهر را به اسارت بردم. خانه‌هايشان را چنان ويران كردم كه به صورت تلي از خاك درآمد. همه‌ي شهر را چنان آتش زدم كه روزهاي بسيار دود آن به آسمان مي‌رفت، نهر فرات را به روي شهر جاري كردم تا آب حتا ويرانه‌ها را نيز با خود ببرد ...».
در كتيبه آشور بانيپال (645 پيش از ميلاد)، مشهورترين پادشاه آشور، پس از تصرف شهر شوش، پايتخت ايلام (تمدن ايلامي، جنوب ايران را فراگرفته بود) آمده است:
«... من شوش، شهر بزرگ مقدس... را به خواست آشور و ايشار فتح كردم... من زيگورات شوش را كه از آجرهايي با سنگ لاجورد لعاب شده بود، شكستم... معابد ايلام را با خاك، يكسان كردم و خدايان و الاهه‌هايش را به باد يغما دادم. سپاهيان من وارد بيشه‌هاي مقدسش شدند كه هيچ بيگانه‌اي از كنارش نگذشته بود، آن را ديدند و به آتش كشيدند. من در فاصله يك ماه و بيست و پنج روز راه، سرزمين شوش را تبديل به يك ويرانه و صحراي لم يزرع كردم... نداي انساني و... فريادهاي شادي... به دست من از آنجا رخت بربست، خاك آنجا را به توبره كشيدم و به ماران و عقرب‌ها اجازه دادم آنحا را اشغال كنند ...».

و در كتيبه نبوكد نصر، شاه بابل (556 پيش از ميلاد) آمده است:
«... فرمان دادم كه صد هزار چشم درآورند و صد هزار ساق پا را بشكنند. هزاران دختر و پسر جوان را در آتش سوزاندم و خانه‌ها را چنان ويران كردم كه ديگر بانك زنده‌اي از آنجا برنخيزد ...».

اين رويدادهاي غير انساني تنها به آن روزگاران تعلق ندارد، امروزه نيز مردمان جهان با چنين ستم‌ها و خشونت‌هايي رو به رو هستند، هنوز جنايت‌هاي جنگ‌هاي جهاني يکم و دوم فراموش نشده‌اند، كوره‌هاي آدم سوزي هيتلر، اردوگاه‌هاي مرگ استالين، جنايت‌هاي آمريكا در ژاپن و ويتنام، فرانسه در الجزاير، ايتاليا در حبشه و ليبي، پرتغال و اسپانيا در آمريكاي لاتين، و انگلستان در سراسر جهان، از يادها نرفته‌اند. آزادانديشان هرگز فراموش نخواهند كرد كه در عراق، صدام (با پشتيباني همين مدعيان غربي حقوق بشر) بمب‌هاي شيميايي بر سر مردم بي دفاع هلبچه فرو ريخت و همه‌ي آنها را از پير و جوان و زن و كودك به وضعي رقت انگيز نابود کرد و در افغانستان ده‌ها هزار تن از مردم غير نظامي و بي دفاع شهرها قرباني مطامع گروه‌هايي چون طالبان شدند، در حاليكه در زندگي روزمره نيز از قحطي و بيماري‌هاي همه گير، از گرسنگي و وبا و سرما رنج مي‌بردند. در بوسني و در كانون اروپاي متمدن تنها به انگيزه‌هاي نژادي، مردان و زنان و حتی كودكان را بي دريغ و دسته جمعي به كام مرگ فرستادند و... كشورهاي بزرگ و پيشرفته و متمدن جهان، سلاح‌هاي مرگبار كشتار جمعي و بمب هاي شيميايي و ميكربي خود را ديگر مستقيما بر كاشانه مردم رها نمي‌كنند، بلكه آنها را به بهايي گزاف در اختيار خودکامگاني همچون صدام مي‌گذارند تا بر سر جوانان ايران زمين بريزند و آنگاه باز هم به بهايي گزاف به درمان زخم‌هاي آنان بپردازند و از نقض حقوق بشر گلايه كنند و خود را بزرگترين پشتيبان آن بدانند.
اما با وجود رفتارهاي ناپسند پادشاهان آشور و بابل و حكمرانان امروز جهان، كورش پس از ورود به شهر بابل با مردم شهر چنين رفتار كرد:
«... آنگاه كه بدون جنگ و پيكار وارد بابل شدم، همه‌ي مردم گامهاي مرا با شادماني پذيرفتند... مردوك(و دقت کنيد که کوروش با وسعت ديدي بي همتا به مردوك، خداي بابليان اشاره دارد و چون «خداوند جان و خرد» را فراتر از هر چيزي مي بيند، متعصبانه تنها بر نام وي تکيه نمي کند تا مبادا دون شأن خود ببيند نام ديگر خدايان را بر زبان بياورد. اين گونه است که او به باورهاي بابليان احترام مي گذارد. در ترجمه هايي که در اين بخش نام اهورامزدا آمده به اصل متن وفادار نبوده اند)، دلهاي پاك مردم بابل را متوجه من كرد، زيرا من او را ارجمند و گرامي داشتم. ارتش بزرگ من به آرامي وارد بابل شد... نگذاشتم رنج و آزاري به مردم اين شهر و اين سرزمين وارد آيد. وضع داخلي بابل و جايگاه‌هاي مقدسش قلب مرا تكان داد. من براي صلح كوشيدم، برده داري را برانداختم، به بدبختي‌هاي آنان پايان بخشيدم. فرمان دادم كه همه‌ي مردم در پرستش خداي خود آزاد باشند و آنان را نيازارند. فرمان دادم كه هيچ كس اهالي شهر را از هستي ساقط نكند. خداي بزرگ از من خرسند شد... («خداي بزرگ» مي تواند اشاره به اهورامزدا باشد بدون اين که نيازي به آوردن نام او بوده باش) فرمان دادم... تمام نيايش‌گاه‌هايي را كه بسته شده بود، بگشايند، همه‌ي خدايان اين نيايش‌گاه‌ها را به جاهاي خود بازگردانند. اهالي اين محل‌ها را گرد آوردم و خانه‌هاي آنان را كه خراب كرده بودند، از نو ساختم. صلح و آرامش را به تمامي مردم اعطا كردم ...».
كورش پس از ورود به شهر بابل - در كنار رود فرات و در جنوب بغداد امروزي - فرمان آزادي هزاران يهودي را صادر كرد كه قريب هفتاد سال در بابل به اسارت گرفته شده بودند، هزارن آوند زرين و سيمين آنان را كه پادشاه بابل از ايشان غنيمت گرفته بود، به آنان بازگردادند و اجازه داد كه در سرزمين خود نيايش‌گاهي بزرگ براي خود برپاي دارند. رفتار كورش با يهوديان موجب كوچ بسياري از آنان به ايران شد كه در درازاي بيست و پنج قرن هيچگاه بين آنان و ايرانيان جنگ و خشونت و درگيري رخ نداد و آنان ايران را ميهن دوم خود مي‌دانسته‌اند.
در اين باره در باب‌هاي گوناگون اسفار عزرا و اشعيا در كتاب تورات آمده است:
«خداوند روح كورش، پادشاه فارس را برانگيخت تا در تمامي ممالك خود فرماني صادر كند و بنويسد: كورش، پادشاه فارس چنين مي‌فرمايد كه يهوه، خداي آسمان مرا امر فرموده است كه خانه‌اي براي او در اورشليم كه در يهود است بنا نمايم. پس كيست از شما از تمامي قوم او كه خدايش با وي باشد و به اورشليم كه در يهود است برود و خانه يهوه را كه خداي حقيقي است در اورشليم بنا نمايد؟... پس همگي برخاسته و روان شدند تا خانه خداوند را كه در اورشليم است بنا نمايند. و كورش پادشاه، ظروف خانه خداوند را كه نبوكد نصر آنها را از اورشليم آورده و در خانه خدايان خود گذاشته بود، بيرون آورد و به رييس يهوديان سپرد».
در اينجا مايلم به اين نكته تأكيد كنم كه با وجود اينكه منشور كورش بزرگ را «نخستين اعلاميه جهاني حقوق بشر» مي‌دانند، اما نوآوري چنين فرماني از كورش نبوده است، بلكه اين فرمان فرآيند فرهنگ ايراني بوده است; فرهنگي كه هرگز دستور به غارت و آدمكشي و ويراني نداده است، و كورش اين رفتار را از مردمان سرزمين خود، از نياكان خود، از فرهنگ رايج كشورش، درآغوش مهرآميز مادر و از پرورش او آموخته بوده و به كار بسته است.
سرافرازي نخستين بيانيه جهاني حقوق بشر نه تنها براي كورش، بلكه همچنين براي فرهنگ كشوري است كه سراسر پهنه پهناور آن از كهن ترين روزگاران، تابش‌گاه انديشه نيك و كردار نيكي بوده است كه امروزه و از پس هزاران سال، مردمان جهان در آرزو و آرمان فراهم ساختن آن هستند. (باشد که ما نيز _ چونان گذشته ها _ در کنار جهانيان باشيم)

پیر خام

منشور كورش هخامنشي ارمغاني است از سرزمين ايران براي جهاني كه از جنگ و خشونت خسته است و از آن رنج مي‌برد

چهارشنبه، فروردین ۰۱، ۱۳۸۶

فرزندان راستين کورش

سال هشتادوشش سال کوروش بزرگ
بر هیچ کس پوشیده نیست که از فردای بر روی کار امدن ملایان در ایران انها به ستیز با فرهنگ و تمدن ایران باستان برخواستند.ملایان با هرانچه عطر و بوی غیر اسلامی داشته باشد عناد می ورزند از این روست که تاکنون بارها سعی در ویران کردن ارامگاه کوروش بزرگ به طرق مختلف کرده اند.در جدیدترین توطئه انها سعی در ابگیری سد سیوند دارند که اگر چنین شود تمام تنگه بلاغی با اثار باستانیش برای همیشه به زیر اب می رود و دیری نمی پاید که ارامگاه کوروش بزرگ نیز ویران می شود.اما تا ما جوانان ایرانی میهن دوست هستیم نخواهیم گذاشت ملایان به این هدف پلید خود برسند

کوروش بزرگ است.ما در اینجا به نیابت از تمامی دوستداران فرهنگ ایرانی اعلام می کنیم که به پاس خدمات ارزنده شاه شاهان کوروش هخامنشی سال هشتاد و شش را به نام او نامگذاری می کنیم

سال هشتادوشش سال کوروش بزرگ را به تمامی ایرانیان عاشق وطن تبریک می گوییم.امید است که در سال کوروش بزرگ مشکلات مردم ستمدیده ایران برای همیشه پایان یابد


Image and video hosting by TinyPic
کورش
آسوده بخواب که فرزندان راستين تو ايران را از تازيان بازپس خواهند گرفت


پنجشنبه، اسفند ۲۴، ۱۳۸۵

روزي 10 ميليارد تومان هزينه برای انرژي هسته اي

در نوشته پیش گفته شد که احمد شیرزاد احمدی نژاد را به مناظره آزاد تلويزيوني دعوت کرده تا روشن شود چه چيزي براي ما مردم ايران مي‏ارزد اکنون قسمت هایی از سخنرانی آقای شیرزاد را با هم می خوانیم
آگاهی شما آبادی ایران ‌زمین است


دلالان خريد سانتريفوژها چه کساني هستند؟

"من سئوالم اين است كه اين همه هزينه دادن به خاطر چيست. اصلا از ابتدا چه كسي در جريان اين مسايل و اين پروژه ها بود؟ من به شما مي گويم هيچ كدام از مجالس اول تا ششم كه ما بوديم در جريان اين پروژه ها نبودند و هيچ نوع شفافيتي وجود نداشت، آنوقت چگونه انتظار داريد در يك فرايند عقلانيت وجود داشته باشد".

اين بخشي از سخنان دكتر احمد شيرزاد، استاد دانشگاه و كارشناس مسايل هسته اي و همچنين نماينده مجلس در دوره ششم بود كه به دعوت انجمن اسلامي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، در اين دانشكده سخن مي گفت.
Image and video hosting by TinyPic
شيرزاد در سخنان خود با اشاره شعار ها و برنامه هاي دولت در زمينه انرژي هسته اي، غني سازي اورانيوم، بومي كردن اين تكنولوژي، توليد بيست هزار مگاوات برق از نيروگاههاي اتمي و... را به چالش كشيد.

ويه گفت: "اكنون سه سال است كه بحث ايجاد چرخه غني سازي اورانيوم در ايران مطرح و باعث شده انواع اتهامات از سوي كشور هاي غربي متوجه ايران شود. اين اتهام ها سبب شده رابطه ما با دنيا تغيير كند و به ضرر ما تمام شود در حاليكه اساسا وقتي معادن اورانيوم ما بسيار محدود هستند چگونه مي خواهيم چرخه سوخت داشته باشيم".

وي افزود: "برآورد كل معادن ما حاكي از اين است كه بيش از 400هزار تن ذخيره نداريم و اين در معادن بندر عباس و ساغند يزد قرار دارد در حالي كه حتي كشورهايي كه چند صد برابر اين مقدار ظرفيت دارند معتقدند تكميل چرخه سوخت به دليل كم بودن ذخيره و نيز بالا بودن هزينه تكميل اين چرخه اصلا به صرفه نيست".

دكتر شيرزاد اضافه كرد: "ايران با توجه به اينكه ذخيره بسيار پاييني، آن هم با خلوص پايين دارد، اكنون به دنبال تكميل اين چرخه است در حالي كه همواره هزينه هاي زياد اقتصادي و سياسي در اين رابطه پرداخت كرده است".


وي افزود: "مجلس ششم خيلي تحقيق كرد و در نهايت به اينجا رسيديم كه در مورد پروژه هاي هسته اي ايران تنها يك گزارش تخصصي در سازمان انرژي اتمي ايران وجود دارد كه آنهم گزارش يك كارمند ليسانسیه اين سازمان است كه در اين گزارش توليد برق هسته اي توصيه مي شود، در حالي كه در تمام ادله هايي كه در اين گزارش آمده، دستكاري شده است".

احمد شيرزاد سپس افزود: "اين روند اكنون به جايي رسيده است كه اساسا امروز هركارشناسي مي خواهد گزارشي بنويسد و بحثي بكند ناچارا به شعار انرژي هسته اي حق مسلم ماست مي رسد. چرا؟ چون در نهايت در اين مسير به نهادهاي امنيتي مي رسيم و كسي نمي تواند حرفي بزند".

اين استاد دانشگاه اضافه كرد: "من نمي دانم آقاي آقازاده و آقازاده هاي ديگر اين بحث را از كجا آورده اند. اكنون هم هيچ مقامي نمي آيد بگويد آقازاده سر ما كلاه گذاشته است. اما بايد برويم دنبال اينكه در تاسيس 34 هزار متر فضا در زير زمين، معاملات در چين و روسيه و... چه كساني منافع دارند".

وي ادامه داد: "در اين سالها برخي افراد در قيافه هاي دلسوز، حزب الهي، امنيتي و... آمدند و حرفهايي زدند تا اينكه همه چيز به اينجا ختم شد".

شيرزاد در ادامه در پاسخ به سئوالي در ارتباط با علت تاكيد بر انرژي هسته اي گفت: "اساسا فناوري هسته اي براي رژيم هاي جهان سومي جاذبه دارد. چرا؟ چون گمان مي كنند راه ميان بر به قدرت است. درواقع طايفه اي از دولت ها كه مي خواهند فاصله بين توسعه نيافتگي با قدرت زياد را يكشبه طي كنند به اين روش روي مي آورند و بعضي آدم ها هم تحت عنوان دلسوز مدام زير گوش آنان تحليل هاي آنچناني ارائه مي دهند. به عنوان مثال همين نوع منافع باعث شد كه سه سال قبل 800 سانتريفيوژ مورد بررسي بازرسان را ساخت داخل اعلام كردند اما آزمايش ها نشان مي داد كه آنها آلوده به مواد با غني سازي بيش از 50 درصد هستند كه خودش باعث تحميل هزينه هاي زيادي شد و عاقبت پس از سه سال زير اتهام بودن كشور، مجبور شدند اعتراف كنند اين سانتريفيوژ ها از بيرون خريداري شده است".

وي افزود: "اكنون سئوال من اين است اين سانتريفيوژ ها را چه كسي خريده و به چه مبلغي خريداري شده است. بايد معلوم شود اين باندي كه در مالزي است و دلال اين معامله بود چه كساني هستند. اما برعكس، در اين شرايط من در مظان اتهام هستم، منتقدين و روشنفكران و كارشناسان در متهم هستند".

وي در ادامه در خصوص ميزان اطلاعات اروپايي ها از تاسيسات و برنامه هاي اتمي ايران گفت: " ما متوجه شديم كه اطلاعات تمام فعاليت هايي كه ايران با روسيه و چين از سالها قبل داشت همه در اختيار اروپايي ها قرار دارد. آنها اطلاعات دقيقي داشتند. اساسا نوع بازرسي هاي آنها به شكلي بود كه گويا آنها همه چيز را مي دانند و مي دانند كه بايد به كجاها بروند. اطلاعات آنها از اطلاع مقامات مسوول ما بيشتر بود اما منابع آنها بر اساس مثلا جاسوسي وچيزهايي از اين دست نبود".

وي در خصوص علت عدم برخورد غرب با ايران از ابتداي امر گفت: "ببينيد از ابتدا مساله غرب با ايران، انرژي هسته اي نبود. اين مساله در اختيار اروپايي ها ماند تا در زمان مناسب خودش اعلام شود كه شد".

وي ادامه داد: "البته حرف ما اين است كه اين همه پول را براي چه كاري خرج مي كنند؟ نفع آن براي مردم چيست؟وقتي آقاي آقازاده مي گويد ما روزي 10 ميليارد تومان هزينه مي كنيم، خب اين در نهايت چه چيزي به ارمغان خواهد آورد؟ وقتي چند سال بگذرد و نتوانيم نه برق و نه چيز ديگري از آن توليد كنيم آن وقت به مردم چه خواهيم گفت؟"

وي افزود: "باشاخ و شانه كشيدن كه نمي توان گفت دنبال انرژي هسته اي هستيم. ما مي توانيم با برنامه اي دقيق و حساب شده منافع خود را در اين مساله تضمين كنيم و از اروپا امتياز بگيريم. اما حد استفاده از اين پتانسيل، محدود بود".

شيرزاد گفت: "انرژي هسته اي از ابتدا پتانسيل ايجاد وفاق داشت و با شعار انرژي هسته اي حق مسلم ماست اين وفاق ايجاد شد، اما اين وفاق تا كي مي تواند ادامه پيدا كند؟"
اگر در جريان اين وفاق مذاكره مي كرديم و امتياز مي گرفتيم خوب بود اما اين كار را نكرديم. نمي توان اين وفاق را همچنان ادامه داد. مطمئن باشيم كه اگر در راه اين وفاق قرار باشد مردم هزينه بدهند، ديگر انرژي هسته اي قادر نخواهد بود بسيج توده اي ايجاد كند


پیر خام
حد بهره برداري از پتانسيل شعار انرژي هسته اي حق مسلم ماست بسيار محدود است. چند سال كه بگذرد واين بحث فايده اي براي مردم نداشته باشد آن زمان ديگر معلوم نيست حاكميت چه جوابي به ملت خواهد داد




شنبه، اسفند ۱۲، ۱۳۸۵

غني‌‏سازي در شرايط كنوني در راستاي منافع ملي ما نيست

احمدي نژاد هم ترمز را کند


پاینده ایران

احمدي نژاد اعلام داشت ايران به فن‌آوري توليد سوخت هسته‌اي دست پيدا كرده و اين قطاري است که در آن توقف، دنده عقب و ترمز جايي ندارد. وزير خارجه آمريکا در پاسخي به فاصله چند ساعت گفت ايران نيازي به دنده عقب ندارد، اما تکمه ترمز را لازم دارد.

اين گفتگوها سه روز بعد از تقديم گزارش مديرکل آژانس بين المللي انرژي هسته اي به شوراي امنيت سازمان ملل صورت مي گيرد که در آن تاکيد شده که جمهوري اسلامي قطعنامه 1073 آن شورا را اجرا نشده گذاشته و حتي به روند ساخت انرژي هسته اي خود شدت و سرعت بخشيده است؛ سه روز مانده به تصميم گيري بعدي شوراي امنيت و در حالي که علي لاريجاني در حال تلاش براي از سرگيري مذاکرات و جلوگيري از تصويب قطعنامه سخت تري است.

از ديد آگاهان سياسي رييس جمهور ايران به اين ترتيب راهي جدا از علي لاريجاني دبير شوراي عالي امنيت ملي برگزيده که در آفريقاي جنوبي و بعد از آن گفتگو با رييس جمهور آن کشور از کشورهاي عضو شوراي امنيت خواست به گفتگو با ايران بپردازند.



پاینده ایران

کاندوليزا رايس، وزير امور خارجه آمريکا به دنبال اظهار نظرهاي لاريجاني و احمدي نژاد به فکس نيوز گفت ايران نيازي به "دنده عقب" ندارد، تنها به دکمه "توقف" نياز دارد.


نظرات دیگران :

و: "به صراحت وقاطعيت مي گويم که با از تعليق به در آمدن فعاليتهاي هسته اي ايران اقتصاد کشور به تعليق در آمده وروز به روز دامنه اين تعليق عميق تر ووسيع تر مي شود و با اجراي قطعنامه اخير در تحريم اقتصادي ايران قطعا اقتصاد کشور روزهاي سختي را در پيش رو خواهد داشت."[رجبعلي مزروعي]

"ما هميشه بهره‌مندي از سلاح هسته‌اي را، آن هم پس از پايان دوران جنگ سرد و تك‌قطبي شدن جهان، براي كشوري نظير ايران اسلامي، با حساس‌ترين موقعيت ژئوپلتيك، دخاير عظيم انرژي و حساسيت‌هاي زياد نسبت به حكومت آن، نه تنها بازدارنده تهديدات ندانسته‌ايم، بلكه وجود اين سلاح‌ها را تهديدي جدي براي منافع و امنيت ملي ارزيابي كرده و مقايسه شرايط، موقعيت و حساسيت‌ها عليه خود را با كشورهايي نظير هند، پاكستان و حتي كره شمالي كه داراي سلاح هسته‌اي هستند، قياسي مع‌الفارق مي‌دانيم".[از بيانيه سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی]

بحراني که بسياري ديگر نيز برآن توافق دارند: "غني‌‏سازي اورانيوم در شرايط كنوني در راستاي منافع ملي ما نيست و اگر كار به جايي برسد كه در قطعنامه بعدي تحريم خريد نفت از ايران مطرح شود، با توجه به اينكه 80 درصد بودجه كشور از نفت است، چه كار مي‌‏توانيم انجام دهيم؟ آيا با انرژي هسته‌‏اي مي‌‏توانيم 80 درصد بودجه‌‏اي كه نداريم را تامين كنيم؟"[ابراهيم يزدي]

اما متخصصان کندن ترمز را گوش به اين حرف ها نيست.آنها راه سخن بر دوست که هيچ، بر ملت هم بسته اند: "من- احمد شيرزاد- به عنوان يك مخلص كوچك مردم ايران، به عنوان يك شهروند ساده كه در اين كشور حق دارم بدانم چه چيزي براي ما مردم ايران مي‏ارزد و به عنوان يك دانشگاهي معمولي كه ياد گرفته در قضاوتهاي علمي با سبك و سنگين كردن استلال‏ها نتيجه‏گيري كند، از رييس‏جمهور محترم دعوت مي‏كنم كه دريك مناظره آزاد تلويزيوني دلايل سنجيده خود را در ارزشيابي ميزان مفيد بودن انرژي هسته‏اي- در حدي كه ارزش داشته باشد كه تا ده سال همه چيز را به خاطر آن تعطيل كنيم- عرضه كنند و به اين شهروند ايراني نيز اجازه دهند آنچه در ترديد نسبت به اين ادعاي بزرگ به ذهنش مي‏رسد و از واقعيت‏هاي موجود نتيجه مي‏گيرد را مطرح كند. شايد با جوابگويي به اين ايرادها و ترديدها ما هم بتوانيم با همان قاطعيتي كه آقاي رييس‏جمهور در هر كوي و برزن از واجب بودن انرژي هسته‏اي براي منافع مردم ايران صحبت مي‏كنند، حرف بزنيم و به كمك ايشان بياييم".



پیر خام:

محمود احمدي نژاد بالاخره همان سياستي در پيش گرفت که روزگاري حسين شريعتمداري آن را اعلام کرده بود: کندن ترمز و راندن در جاده اي يک طرفه. سياست شريعتمداري، به تعطيل فله اي مطبوعات و سرکوب نهادهاي مدني ختم شد؛ با سياست محمود احمدي نژاد به کجا مي رسيم؟